پنج اختر بی نشان دانشگاه اصفهان

   

ساعت 1 نیمه شب روز شنبه اول آذر 1393 به قصد اصفهان حرکت کردم. قرار بود با یک تیر دو نشان بزنم. اول اینکه در جلسه دفاع پروپوزال دکتری یکی از دانشجویان مدیریت آموزشی شرکت کنم و دوم اینکه، بازدیدی از معاونت آموزشی و بویژه بخش برنامه ریزی درسی دانشگاه اصفهان داشته باشم. حدود هشت صبح در محل دانشگاه اصفهان حاضر بودم. تلفنی با رییس دانشگاه صحبت کردم ایشان برای کار مهمی عازم تهران شده بودند. دکتر طالبی را از دوره اصلاحات خاتمی می شناختم. آن موقع ها که من رییس دانشگاه دامغان بودم ایشان هم رییس دانشگاه اصفهان بود. بسیار جدی و پیگیر و دلسوز و در عین حال درستکار و آشنای به کار.  با دکتر جعفری معاون آموزشی دانشگاه تماس گرفتم. راهی کلاس بودند. قرار شد ساعت 10 صبح خدمتشان برسم. جلسه دفاع ساعت 12 ظهر تشکیل می شد. فرصتی بود تا در محوطه دانشکده علوم تربیتی و دانشگاه قدمی بزنم و با برخی اساتید گروه مدیریت آموزشی و دیگران آشنا بشوم. در سالهای قبل نیز به آن دانشگاه رفته بودم. به حدکفایت، وسیع و گسترده،اما منظم و مرتب.  

 

ساعت 10 صبح در دفتر معاون آموزشی دانشگاه حاضر شدم. منتظر من بودند.  مدیر برنامه ریزی آقای دکتر نصر، مدیر برنامه ریزی، آقای دکتر نشاط رییس دانشکده علوم تربیتی، دو نفر از اساتید گروه مشاوره و روانشناسی، مدیر گروه ریاضی، و مدیر گروه آمار. درواقع دکتر جعفری، معاون آموزشی توانسته بود تعداد اندکی از مسئولین گروه ها را که مشکلاتی در باره برنامه ریزی درسی و تصویب سرفصل ها داشتند به جلسه دعوت کند. صحبت از کندی حرکت در تصویب سرفصل های پیشنهادی دانشگاه بود. از اینکه در علوم انسانی بویژه در رشته مشاوره دانشجو گرفته اند اما هنوز برنامه بازنگری پیشنهادی آنها به تصویب نرسیده است. برخی برنامه ها مانند آمار صنعتی مدت دوسال است که به دفتر برنامه ریزی تحویل شده اما جوابی نگرفته اند. برنامه دکتری منطق  ریاضی با رویکرد فلسفی بعد از دوسال انتظار ماه گذشته بررسی شد. از جرات و جسارت همکاران در گروه های آموزشی دانشگاه و همچنین از همت و پشتیبانی دفتر برنامه ریزی آموزشی دانشگاه حمایت کردم و آنها را تشویق کردم که همچنان با اراده و اعتماد به نفس و بااستفاده از اختیارات قانونی آیین نامه واگذاری برنامه های درسی مصوب 1379 به دانشگاه ها، برنامه های آموزشی دوره های کارشناسی و ارشد و دکتری را مورد بازنگری قرار دهند و پس از تصویب شورای دانشگاه  به اجرا بگذارند و یک نسخه از آن را برای اطلاع به دفتر برنامه ریزی بفرستند. تاکید کردم که شورای عالی برنامه ریزی و اعضای آن فرصت کافی برای بازنگری تعداد نزدیک به 2500 برنامه درسی را ندارند. نباید از معرفی علوم جدید به دانشجویان به بهانه تمرکز در برنامه ریزی عقب بمانیم. باید از مشارکت حداکثری دانشگاهیان بهره بگیریم و به کار سرعت بدهیم. اطمینان دادم که دوستان ما در دانشگاه ها هم از تقوای لازم و هم از برتری علمی کافی برای معرفی علوم جدید برخوردارند و نباید منتظر دستورات از مرکز باشند. اطمینان دادم که اساتید دانشگاه ها به انداز کافی دلسوز و به علوم روز آشنا هستند بنابراین باید در میدان رقابت علمی به صورت فعالی حضور داشته باشند. آنچه گفتند و گفتم یادداشت کردم و قول دادم که به درخواست های رسیده به زودی رسیدگی و پاسخ دهم.

ساعت 11:45 اذان ظهر به صدا در آمد. همراه دکتر نصر برای نماز جماعت به مسجد دانشگاه رفتیم. بنای داخلی مسجد دلباز و معماری با شکوه و جذابی داشت. حضور در مسجد آرامش را بر وجود آدمی حاکم میکرد و خستگی را بیرون می برد. راس ساعت 12:15 ظهر در محل دانشکده علوم تربیتی بودیم. دکتر رجایی پور، استاد راهنما و بنده افتخار داشتم استاد مشاور باشم. موضوع رساله دکتری طراحی و اعتباریابی ابزارهای ارزیابی عملکرد اعضای هیات علمی و مدیران گروه ها و مدیران دانشکده ها بود. داوران دکتر نصر، دکتر هویدا در جلسه حضور داشتند و به خوبی و بامهارت و دلسوزی طرح پیشنهادی را نقد و ارزیابی کردند. طرح از نظر نظارت بر عملکرد دانشگاهیان و ارتقا دانش از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و بهمین دلیل بود که بنده نیز به جهت ارتباط شغلی مشاوره آنرا پذیرفته بودم. برای اینکه طرح بیشتر جنبه مدیریتی به خود بگیرد لازم یود جامعه اعضای هیات علمی حذف شود و مدیران گروه ها و دانشکده ها با رویکرد عمیق تر نظارتی مطالعه و انجام شود. پیشنهادهای سازنده اساتید داور با آغوش باز پذیرفته شد و جلسه دفاعیه ساعت 14 خاتمه یافت.

پس از صرف ناهار در دفتر معاون آموزشی، در مشایعت آقای دکتر نصر، بازدیدی از مجموعه محوطه دانشگاه و 120 هزار متر مربع پروژه های نیمه تمام و در دست اقدام، و ساختمان های دانشکده ها و ساختمان های ستادی و ستاد مرکزی و خوابگاه ها و همچنین دانشگاه علوم پزشکی داشتیم. آخرین ایستگاه بازدید، میعادگاه عشاق بود، آنجا که آرامگاه 5 اختر بی نشان، را برای یاد و خاطره شهدای 8 سال دفاع مقدس، بنا کرده بودند.  بنای بسیار زیبا و عظیم با الهام از معماری اصیل اسلامی، در بالاترین نقطه دانشگاه، برای این 5 اختر بی نشان ساخته شده بود. هرچند پروژه هنوز نیمه تمام بود اما برای زنده کردن خاطرات فداکاری ها و از خودگذشتگی های شهدای جنگ تحمیلی فضای مناسبی فراهم شده بود. از همان محوطه بخش غربی شهر اصفهان به خوبی قابل رویت بود. کوه صفه در جنوب غربی از بنا قرار داشت و آن نیز بر عظمت این یادبود می افزود. خواستم خداحافظی کنم اما طاقت نیاوردم و دوباره به مقبره شهدای گمنام رفتم و باردیگر فاتحه خواندم و از آنها  و از همه شهدا برای 8 سال پایداری و مقاومت و دفاع از حیثیت و ملیت ایران اسلامی سپاسگزاری کردم. روح شان شاد.  

نظرات 5 + ارسال نظر
کاربر سه‌شنبه 25 آذر 1393 ساعت 22:02

خدا قوت

در انتظار یار دوشنبه 24 آذر 1393 ساعت 21:12 http://hojatallah.mahdiblog.com

سلام خدمت برادر گرامی و عزیزخاطره بسیار دل نشینی بود مخصوصا قسمت آخر
و بازدید از اختران بی نشان خدا همه ما را یاری کند که ادامه دهندگان راه آنان باشیم
.خدایارتا ن .

مهدی فرضیان چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت 04:20

استاد عزیز سلام
برام خیلی جالب بود که با مشغله کاری زیادی که دارید اینجا مطلب مینویسید
ولی از نثر روان و قلم گرم و صمیمانه و هنر مندانه تان اصلا تعجب نکردم؛چرا که جز این اگر بود جای تعجب داشت
روزهای نشستن سرکلاس شما و شاگردی شما بی هیچ اغراق و تملقی از بهتربن روزهای دانشجویی ام بود
امیدوارم در مقاطع بالاتر دویاره این افتخار را پیدا کنم و اینبار آنگونه که شایسته و بجاست از محضرتان استفاده کنم
سلامتی و سربلندی روز افزانتان را از خدا خواستارم

محسن عبدالهی یکشنبه 16 آذر 1393 ساعت 13:07 http://curriculumstudies.blogfa.com/

سلام آقای دکتر نوه ابراهیم
امیدوارم در کار خود موفق باشید. بنده وبلاگی با عنوان مطالعات برنامه درسی دارم که خوشحال می‌شوم در صورت امکان نگاهی به آن بیاندازید.
با تشکر و آرزوی موفقیت

مجید صادقی شنبه 8 آذر 1393 ساعت 19:34 http://mis.epage.ir

درود بر استادان و مسولان با وجدان و دلسوز نظام آموزش عالی کشورمان ایران
دو نفر مثل شما بزرگوار توی این مملکت بودند، آموزش عالی گلستان می شد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.